طلیعه های مذهب زدایی و روشنگری
جدال اسلامیون و لامذهب ها
آذر ماجدی
رژیم اسلامی بیش از سی سال با توسل به ارعاب و جنایت یک جامعه ۷۰ میلیونی را به گروگان گرفته است. یک زندان بزرگ ساخته و وحوش اسلامی خود را به جان شهروندان اسیر شده ایران انداخته است. حجاب سیاه اختناق بر سر جامعه کشیده است؛ کوشیده است زنان را با شلاق و زندان در حجاب اسلامی بپوشاند و آپارتاید جنسی را با راه انداختن جوی خون بر جامعه حاکم کند؛ در مدارس و دانشگاه ها و از رادیو و تلویزیون جهل و خرافه بخورد مردم می دهد؛ از محمد و قرانش زن ستیزی و انسان آزاری، و از علی امام اولش خون ریزی و جنایت را بخوبی آموخته است. اما اکنون پس از سه دهه اختناق و سرکوب، خفقان و جنایت، شکنجه و سنگسار، جهل و خرافه، با یک جنبش عظیم آزادیخواهی و برابری طلبی، جنبش توده ای آزادی زن، خلاصی فرهنگی نسل جوان، سکولاریسم و مذهب زدایی روبرو است. مردمی که سالها است حکم مرگ این رژیم را صادر کرده اند، چنگال های خود را هر روز بر گلوی آن تنگ تر می کنند. این پروسه دفع این نظام خونین و سیاه است. مردم تمام ارکان این نظام، از سیاست، اقتصاد، ایدئولوژی و فرهنگ آنرا هدف گرفته اند .
فسیل های از گور برخاسته نان خور رژیم در هراس از هجوم خانمان برانداز مردم علیه تمام هستی شان، فتوا صادر می کنند؛ غافل از اینکه فتوای آنها به ضد خود بدل می شود؛ هر فتوایی یک وجب گور آنها را عمیق تر و شتاب پروسه مرگ آنها را تسریع می کند. ترانه نقی شاهین نجفی که حقانیت مذهب را به زیر سوال می برد، با دریافت فتوای ارتداد و مرگ این فسیلان، یکشبه مشهور شد و خود فتوا با هجوم وسیع مردم به تنگ آمده از حاکمیت نظام اسلامی - مذهبی و خواهان آزادی روبرو گردید. اینها اینقدر ابله اند که هنوز متوجه نشده اند، هر حرکتشان نفرت و انزجار مردم را صد چندان می کند؛ متوجه نشده اند که مردم از آنها منزجرند و در تب و تاب سرنگونی آنها شب را روز می کنند؛ هنوز نفهمیده اند که جامعه ایران آبستن یک جنبش وسیع و رادیکال ضد مذهب است؛ جنبشی که بسیار وسیعتر از جنبش عصر روشنگری انقلاب کبیر فرانسه نه تنها اسلام را در ایران به حاشیه جامعه روانه خواهد کرد، بلکه ضربه ای مهلک در کل خاورمیانه و آفریقای شمالی بر آن وارد خواهد ساخت. سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی در ایران با اسلام و دستگاه مافیایی آن چنان خواهد کرد که انقلاب کبیر فرانسه با مسیحیت و کلیسا انجام داد.
اما اگر فسیلان حکومتی از پتانسیل جنبش ضد مذهبی در ایران غافلند و هنوز کوراندیشانه تصور می کنند که با صدور فتوا و دمیدن در آتش تروریسم اسلامی می توانند پایه های لرزان حاکمیتشان را تحکیم کنند، مدافعین اصلاح طلب این رژیم ابعاد و گسترش جنبش مذهب زدایی و روشنگری را در جامعه عمیقا درک کرده اند و از عواقب آن لرزه بر اندامشان افتاده است. آنها به این فسیلان هشدار می دهند که آرام باشند! که دست از قشری گری بردارند والا "نه از تاک نشان می ماند، نه از تاک نشان". به یکی دو مورد از این هشدارها توجه کنید :
"آنچه این روزها در بخشهایی از جامعهی ایران جاری است، شواهد پرخطری را آشکار میکند. صدور فتوای ارتداد علیه برخی ایرانیان از سوی راستهای افراطی سیاسی و ارتدوکسهای مذهبی چسبیده به زاویهای از حکومت، از یکسو، و موجی از طعن و توهین و اهانت و تمسخر علیه باورهای مذهبی بخش مهمی از جامعه ایران توسط برخی مخالفان افراطی جمهوری اسلامی، از سوی دیگر، برای نیروهای ملی و انسان دوست، هشداردهنده است . ...
اتفاقی که این روزها در قالب دعوای آهنگ شاهین نجفی و مبلغان و پیگیران ارتداد و قتل وی برجسته شده، بیش از هر چیز واجد ملاحظات پرخطری برای دغدغهداران ایران است. چه فراوانند سکولارهایی که عمیقا باور دارند بخش مهمی از جامعهی ایران را مذهبیها تشکیل میدهند و هیچ تحول اجتماعی در روند گذار به دموکراسی بدون در نظر داشتن واقعیتهای جامعه شناختی ایران، وافی به مقصود نیست. و چه پرشمارند مذهبیها و دینباورانی که پیوسته پیوند دین و حقوق بشر و دموکراسی را یادآور میشوند و در مقام تبلیغ آن، و نیز ترویج مدارا و تسامح میکوشند .
اینان، بهواقع «ملی»ترین نیروهای اجتماعی ایران محسوب میشوند. و آنها که بر طبل نزاع مذهبیها و ضدمذهبیها میکوبند -از هر دو سو- اقدامی بس ضدملی را آگاهانه یا ناآگاهانه، ترویج میدهند. بیتوجهی به نزاعی که بالقوه وجود دارد و امکان شعله کشیدنش را این روزها فریاد میکند، غفلت کوچکی نیست. سهم سکولارها و بیباوران به دین و سهم متدینان در منتفی ساختن فاجعه، یکسان است. اگر صاحبان قدرت و تشنگان اقتدار نامشروع بهنام دین، بذر عداوت و نزاع در ایران میپراکنند، و گروههایی جاهل یا وابسته یا بیاعتنا به لوازم حقوق بشر و دموکراسی، بذر کاشته شده را آب و کود میدهند" (مرتضی کاضمیان، "نزاع بنیادگرایان و ضدمذهبی ها؟" در روز آنلاین)
این نمونه ای از هشدار اصلاح طلبان حکومتی علیه رشد جنبش ضد مذهب در ایران است. اینها جزء آن دسته از مدافعین رژیم اسلامیند که آنقدر هوشنمند هستند که سقوط قریب الوقوع نظام محبوبشان را می بینند و در نقش مبصر و "خردمند" ظاهر شده اند تا "کنترل آسیب" کنند؛ تا مذهب و اسلام را از زیر حمله بدر برند؛ به روش پا خورده جدا کردن حساب قشریون (بنیادگرایان) از مذهبیون معتدل و روایت های مختلف از اسلام متوسل می شوند. غافل از اینکه مردم ایران از این مراحل عبور کرده اند؛ همه جور اسلام و اسلامی را آزمایش کرده اند، اکنون در ایران عصر روشنگری و مذهب زدایی فرا رسیده است. هیچیک از این ترفندهای پاخورده قادر به نجات اسلام نیست. مردم مدتها است که این گفته منصور حکمت را با گوشت و پوست خود لمس کرده اند:
"فرد در اسلام، چه راستین و چه غیر آن، بی حقوق و بی حرمت است. زن در اسلام برده است. کودک در اسلام در رده احشام است. عقیده آزاد در اسلام معصیت است و مستوجب عقوبت است. موسیقی فساد است. سکس، بدون جواز و بدون داغ مذهب بر کپل مرتکبینش، گناه کبیره است. این دین مرگ و خون و عبودیت است. راستش همه ادیان همین اند. اما بیشتر ادیان را بشریت آزاد اندیش و آزادیخواه در طول صدها سال در قفس کرده است. این یکی را هرگز نگرفتند و مهار نکردند. چرخ می زند و نکبت می آفریند".
ما مدتی است که علت و ماهیت دفاع نیم بند این دار و دسته اصلاح طلب حکومتی از سکولاریسم را افشاء کرده ایم. اینها نفرت مردم از مذهب را به چشم خود دیده اند، و بالاجبار در تلاش برای حفظ اسلام، به سنگر سکولاریسم نیم بند عقب نشسته اند. سکولاریسم برای آنها سنگری در حفظ موجودیت اسلام و مذهب در جامعه است. از یکسو می کوشند جنایت و سرکوب رژیم اسلامی را تحرکاتی "تحت پوشش دین" بنامند؛ اعلام کنند که روایت مصدران امر از اسلام قشری و نادرست است و روایت اصلاح طلبان روایتی "مدرن، حقوق بشری و مطابق با دموکراسی" است. (بگذریم که اینها دچار فراموشی دوره ای شده اند و اسلام میرحسین موسوی، نخست وزیر صد هزار اعدام، خاتمی و کروبی خادمین همیشه دست بوس "امام خمینی" و پاسدار هایی که اکنون ژورنالیست و فیلسوف شده اند را بیاد نمی آورند. چرا که یکی از دروس مهم اسلام: "دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز است." این گفته را از بچگی در گوشهایمان کردند تا پاسخ تمام دروغهایی را که شب و روز در ذهنمان می کردند را از پیش داده باشند.) از سوی دیگر مردم ایران را بشیوه ای اختیاری مذهبی می نامند و طلیعه های جنبش مذهب زدایی که عیان شده است را حرکتی بر ضد مردم.
"عملکرد مخرب حکومتی که مدعی بسط اصول دیانت و ارزش های مذهبی است و اعمال استبدادی مخوف در زیر پوشش دروغین دین بخشی از جامعه روشنفکری را در پنداری غلط به سمت ارزش تلقی کردن دین ستیزی کشانده است. گویی به سخره گرفتن ارزش ها و باور هایی که بخشی مهم از مردم به آنها معتقدند عملی ساختار شکن و مترقی است و جامعه را به ساحل رهایی رهنمون می سازد !
پیامد آن دامن زدن به فضای تخاصم و ستیز و تنش در جامعه است و از منظر کارکرد گرایی آرامش جامعه را مختل می سازد. در سرمشق مدرنیته احترام به فرهنگ و مقدسات فرق، ادیان و آئین ها معیار مدنیت و رفتار متمدنانه بشمار می رود. بنابراین ترانه فوق می تواند عملی غیر مدنی نیز تلقی شود." (علی افشاری، "ترانه جنجالی و نفی خشونت و اهانت" روزآنلاین)
این طلیعه های مذهب زدایی بیانگر وجود یک جنبش گسترده علیه مذهب در عمق جامعه است. این جامعه است که دارد باین شیوه مذهب را دفع می کند. یکبار در تاریخ مدرن ایران برخی روشنفکران و ادبا تلاشهایی روشنگرانه علیه مذهب انجام دادند. اکنون نه تنها مردم تمام آنها را از زیر آوار بیرون کشیده اند، بلکه در ترانه ها، در هنر و جوک های روزمره تمسخر و تحقیر مذهب و دستگاه مافیایی آن موج می زند. تعداد جوک ضد اسلام، در تمسخر دستورات مضحک دینی و دستگاه مافیایی آخوند و ملا آنچنان وسیع شده که حساب آن از دست خارج است. پخش جوک های ضد اسلامی و در ریشخند و تحقیر اسلام و بنیان های آن در میهمانی ها، تاکسی و کوچه و خیابان و در اینترنت آنچنان گسترده است که اگر ده برابر اینهم رژیم نیروی سانسور به استخدام دربیاورد قادر به کنترل آن نیست. ترانه ها و کارهای هنری صرفا بخشی از ابزار بیان و ابراز وجود این جنبش وسیع ضد مذهبی و روشنگری است .
جنبش ضد مذهبی و روشنگری ارکان ایدئولوژیک - فرهنگی این نظام خونین را هدف گرفته است. این "روشنفکران" نوین ملی - اسلامی خوب تشخیص داده اند، اسلام در خطر است. اسلام را دارند از جامعه می روبند؛ بقول امامشان "بیضه اسلام" هدف گرفته شده است. این هشدارها مانند آن فتواها از روی استیصال است. استیصال ملی -اسلامی و قشری در دفاع از اسلام .
سکولاریسم صرفا یک خواست سیاسی است. نظام آتی ایران باید یک نظام سکولار باشد؛ یعنی حکومت و لذا آموزش و پرورش، قوانین و هویت فردی افراد باید از دین جدا باشد. اما مبارزه علیه مذهب بهمین جا ختم نمی شود. این جنبش وسیع ضد مذهب باید به یک جنبش تمام عیار مذهب زدایی و روشنگری بدل شود. باید آنچه در طول تاریخ با اسلام انجام نگرفته است را یکبار برای همیشه انجام داد. اسلام را نیز باید مهار کرد و در قفس کرد تا مردم بتوانند یک نفس راحت بکشند؛ تا زنان بتوانند راه رسیدن به آزادی و برابری کامل و واقعی را هموار کنند؛ تا آزادی بی قید و شرط بیان، ابراز وجود، عقیده، تشکل و نقد برسمیت شناخته شود؛ تا بتوان یک جامعه آزاد و برابر ساخت. مذهب زدایی یکی از جنبش های اجتماعی مهم در جامعه آزاد ایران است . *